فرقان

من وقتی دقت میکنم میبینم راجب ابراز مسائل عاطفی کاملا ناشی و نابلد هستم نمیتونم واقعا نمیتونم کسی قانع کنم که من هم ادم بدی نیستمهمین الانشم دربیان این دوجمله پراز ایراد بودم نمیدونم راه درستش چیهخب چطوری بهش بگم؟چطوری باهاش وارد مذاکره مثبت بشم؟اصلا چطوری میشه دل یه مرد بدست اورداخه فقط مشکل من بدست اوردن دل یه مرد نیست مشکل اساسیم اینه زود میبازم و دروناا خیلی شدید میریزم ومیپاشم این حس ناکافی بودن نمیتونم کنترلش کنمنمیدونم دقیق باهاش چطوری صحبت کنم نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 16:14 توسط شادی| فرقان...

جدی میگم سرمانخوردمجدی میگم بدنم سرم درد نمیکنهجدی میگم چشام ازکاسش بیرون نمیزنهمن فقط ازنظر روحی بهم ریختم دیگه نمیتونم بشینم گریه کنم جسمم با سرماخوردگی نشون میدهچون بعد صحبت باهاش اون موج مثبت و امیدوار کننده ای که باید ازش میگرفتم و نگرفتمپیام میدم ۲ یا ۳ ساعت بعد کوتاه جواب میده!یعنی کار داره؟یعنی حالش خوب نیست؟یعنی حوصله نداره؟یعنی سرش گرم؟یعنی من مزاحمماونم فهمیده من چه دردسر بزرگی هستم حتما داره ازم فرار میکنه فقط رودروایسی داره و نمیخواد دوباره با بی ادبی بگه دیگه پیام نده اره قطعا همین طور باید خودمو برای واکنشش اماده کنم اما چون ظرفیت وجودمو میشناسم میدونم با اطلاع ازهمه اینا بی جنبه است بازم میخواد زورشو بزنه حالم بد میشهبنظرت برای بهتر شدن خودم چیکار کنم؟یا برم برای بهترشدن این رابطه کار کنم وقتی حالم خوب نیست وقتی روحم تمرکزم مثبت نیست میدونم نتیجه مطلوب نمیگیرم لعنتی چقدر سرم درد میکنه نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۲ساعت 16:23 توسط شادی| فرقان...

نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲ساعت 0:27 توسط شادی|

فرقان...